دیگر پیمان

دیگر پیمان

بازتاب ایده ها و نظرات شخصی من از مشاهدات و دریافتهای اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی

 

 

مسوولیت پذیری همسایه ( 1 )

 

 در میان همه خصلت های خوب و قابل تحسین ما ایرانی ها ، مسؤولیت پذیر بودن ويژگي یا خصلتی است که هر از گاهی خودش را نشان می دهد و مثل یک گل می شکفد . 

در بیشتر اوقات هم مثل سایر ويژگي های نهادینه شده در روح و جان ما که به خواب زمستانی فرو رفته اند ، مثل نظم پذیری فردی و جمعی ، هیچ نشانی از آن دیده نمی شود . انگار می باید زمستان بگذرد ، بهار که هیچ ، تابستان هم به نیمه برسد تا چشم هایمان را به زحمت باز کنیم و بپرسیم ساعت چند است ? انگار نه انگار که یک فصل تمام و عمری رفته را در خواب بوده ایم و حالا یادمان افتاده که کلی کار عقب افتاده و مسؤوليت بر جا مانده برای انجام دادن داریم وای وای که دیر شده است و خواب مانده ایم . 

حالا تمام این درد دل ها را چرا این همه با آب و تاب نوشتم ? دلیلش را می گویم ؛ بارها و بارها در مسیر سفرهای درون شهری ام از کنار مردمی عبور کرده ام که در خیابان و در کنار شعبه های مؤسسه های قرض الحسنه اعتباری و مالی جمع شده اند و به عدم انجام این تعهدهای مالی که در نام موسسه ها و در شرح وظايف شان آمده اعتراض داشتند .

از چند ماه قبل همه ما و به ويژه آن ها که مسیرشان از برابر شعبه های این موسسه ها بوده به صورت مستقیم یا غیر مستقیم شاهد تجمع ها و اعتراض های مال باختگان بوده ایم . گاهی از اوقات خبرهایی از این تجمع ها در اخبار شبکه های مختلف شنیده می شد و وعده هایی که با تاریخ یا بدون تاریخ جهت حل مشکل آن ها داده می شد . اول از همه من خودم را می گویم و قصد ندارم همشهری های خوب خودم را به عدم انجام مسؤوليت های شهروندی شان متهم کنم . اما همه ما از کنار این گروه معترضان عبور کرده ایم . سری تکان داده ایم ، در قیافه ها و چهره ها و تابلو نوشته ها و یا حتی لباس و پوشش آن ها دقت کرده ایم که چقدر خشمگین ، مأيوس ، مضطرب ، بی پول ، معترض ، نیازمند و سایر صفت هایی که می شود با نگاه های سطحی دریافت و نتیجه گیری کرد به نظر می رسند و به اصل موضوع توجهی و دقتی نداشته ایم ! خب بدیهی است ما که قراردادی با این مؤسسه های منحل شده نداشتیم تا شریک مشکل آن باشیم یا خودمان را همدردشان بدانیم . 

حتی شاید باورتان نشود من شاهد بودم چند باری از زبان عابران دیگر جملاتی مثل این جملات شنیدم که : حق تان است ، در این شرایط سخت اقتصادی مگر پول اضافه داشتید که این جوری به باد فنایش دادید .... و یا : پول مگر علف خرس است که بریزید به حساب این کلاهبردارها !  و یا : وقتی سودش را می گرفتید که بد نبود حالا بد شده ?

قصد ندارم این واکنش ها را قضاوت کنم ، قصد ندارم گفته های دیگران یا واکنش های خودم یا امثال خودم را توجیه کنم این واکنش اعتراضی از سوی گروهی خاص از مردم جامعه یک واکنش صنفی با ماهيت اقتصادی است مثل اعتراض ها در بازار ، اعتراض توسط کامیون دارها و سایرین ... دولت هم می باید نسبت به ناکارآمدی ها و ضعف هایش پاسخگو باشد و هیچ ربطی به دیگران ندارد یعنی اعتراض کفاش ها هیچ ربطی به مشکلات صنف کارمندان مهد کودک ها یا حقوق بگیران و بازنشستگان ، کارگران صنایع فولاد و خودرو سازی ندارد . اما آيا از مسؤوليت همسایه در قبال همسایه می کاهد ? و یا اصلا از،مسؤوليت من همسایه در قبال حقوق اخلاقی و انسانی و شهروندی ام می کاهد ?


سه شنبه 30 مرداد 1397برچسب:, |
 

ورزش جمعی _ جماعت ورزشی ( 2 )

 

  هنوز از نوشته قبلی ام چند ساعتی نگذشته بود و قصد دارم موضوع جدیدی را بنویسم با همان عنوان و اما موضوع دیگر همان نیست . طنز تلخی پشت این نام های مشترک برای دو موضوع متفاوت وجود دارد که این نامگذاری مشترک را ممکن می سازد !

یکی از مزیت های بزرگ نظام اقتصادی حاکم بر کشور ما این است که به موضوع سلامتی مردم و به ويژه سالخوردگان توجهی ويژه دارد . تعجب کردید نه ? اما ابدا شوخی نکردم اصلا تصور نکنید نام این کار تداخل وظايف است و اصلا هم با خودتان فکر نکنید بخش اقتصاد چه ربطی دارد به سلامت همگانی ! مگر نه این که تنها ارتباط این دو این است که هزینه های ارتقای سلامت همگانی یا تامين آن می باید از سوی دولت تأمين شود . حالا به یکی از دستاوردهای هوشمندانه اقتصاد برای سلامت اشاره می کنیم و در می یابید که حق با من است :

هنوز چند ساعتی از نوشتن مطلب قبلی ام نگذشته بود و قصد داشتم این موضوع را ادامه بدهم که بر حسب اتفاق از یکی خیابان های مرکزی شهر عبور می کردم ، از دور دیدم عده ای هماهنگ با هم ، درست در وسط شهر بالا و پایین می پرند . از دور فکر کردم مشغول ورزش همگانی هستند و جای تعجب داشت برایم که چرا درست وسط شهر و خیابان های باریک این منطقه که محل ورزش کردن نیست . 

کمی که نزدیک تر شدم دیدم روبه روی یکی از موسسه های مالی اعتباری ، جمع زیادی از سالمندان و میانسالان با حرارت مشغول شعار دادن هستند . دست هایشان را تکان می دهند و مدام این طرف و آن طرف می روند . از دور موضوع عجيب و خنده دار بود و از نزدیک دیدن این تصاویر سخت تآتر آور و دردناک .

این گروه که تعداشان هم کم نبود معترض بودند که وجه حساب ها و سود سرمایه گزاری شان در این موسسه مالی اعتباري را ماه هاست که دریافت نکرده اند و شعار می دادند که این پول تنها سرمایه آن ها در سال های آخر عمرشان بوده است و به امید داشتن پشتوانه ای مالی برای تامين نیازهای ضروري شان این اشتباه را مرتکب شده اند و حالا ماه هاست که بلاتکلیف هستند و هیچ کس به خواسته هایشان پاسخگو نیست !

همین چند روز قبل بود که ریاست بانک مرکزی تغییر کرد ، استعفا داد ، بازنشسته شد یا کنار گذاشته شد و او همان کسی بود که امضاي مبارکش پای مجوز اعطا شده به این موسسه ها تا ابد نقشی از بی کفایتی ، بی عدالتی ، عدم پاسخگویی و .... زده است .

قطعا او می تواند ادعا کند فقط و فقط به فکر سلامتی مردم بوده و چون سرانه ورزش کشورمان پایین است با این فکر دلسوزانه و مهربانانه خواسته است تا کاری برای مردم انجام دهد . باید به داشتن روساي مرکزی عزیزی مانند او افتخار کرد و قدرشان را دانست !


دو شنبه 29 مرداد 1397برچسب:, |
 

ورزش جمعی _ جماعت ورزشی ( 2 )

 

  هنوز از نوشته قبلی ام چند ساعتی نگذشته بود و قصد دارم موضوع جدیدی را بنویسم با همان عنوان و اما موضوع دیگر همان نیست . طنز تلخی پشت این نام های مشترک برای دو موضوع متفاوت وجود دارد که این نامگذاری مشترک را ممکن می سازد !

یکی از مزیت های بزرگ نظام اقتصادی حاکم بر کشور ما این است که به موضوع سلامتی مردم و به ويژه سالخوردگان توجهی ويژه دارد . تعجب کردید نه ? اما ابدا شوخی نکردم اصلا تصور نکنید نام این کار تداخل وظايف است و اصلا هم با خودتان فکر نکنید بخش اقتصاد چه ربطی دارد به سلامت همگانی ! مگر نه این که تنها ارتباط این دو این است که هزینه های ارتقای سلامت همگانی یا تامين آن می باید از سوی دولت تأمين شود . حالا به یکی از دستاوردهای هوشمندانه اقتصاد برای سلامت اشاره می کنیم و در می یابید که حق با من است :

هنوز چند ساعتی از نوشتن مطلب قبلی ام نگذشته بود و قصد داشتم این موضوع را ادامه بدهم که بر حسب اتفاق از یکی خیابان های مرکزی شهر عبور می کردم ، از دور دیدم عده ای هماهنگ با هم ، درست در وسط شهر بالا و پایین می پرند . از دور فکر کردم مشغول ورزش همگانی هستند و جای تعجب داشت برایم که چرا درست وسط شهر و خیابان های باریک این منطقه که محل ورزش کردن نیست . 

کمی که نزدیک تر شدم دیدم روبه روی یکی از موسسه های مالی اعتباری ، جمع زیادی از سالمندان و میانسالان با حرارت مشغول شعار دادن هستند . دست هایشان را تکان می دهند و مدام این طرف و آن طرف می روند . از دور موضوع عجيب و خنده دار بود و از نزدیک دیدن این تصاویر سخت تآتر آور و دردناک .

این گروه که تعداشان هم کم نبود معترض بودند که وجه حساب ها و سود سرمایه گزاری شان در این موسسه مالی اعتباري را ماه هاست که دریافت نکرده اند و شعار می دادند که این پول تنها سرمایه آن ها در سال های آخر عمرشان بوده است و به امید داشتن پشتوانه ای مالی برای تامين نیازهای ضروري شان این اشتباه را مرتکب شده اند و حالا ماه هاست که بلاتکلیف هستند و هیچ کس به خواسته هایشان پاسخگو نیست !

همین چند روز قبل بود که ریاست بانک مرکزی تغییر کرد ، استعفا داد ، بازنشسته شد یا کنار گذاشته شد و او همان کسی بود که امضاي مبارکش پای مجوز اعطا شده به این موسسه ها تا ابد نقشی از بی کفایتی ، بی عدالتی ، عدم پاسخگویی و .... زده است .

قطعا او می تواند ادعا کند فقط و فقط به فکر سلامتی مردم بوده و چون سرانه ورزش کشورمان پایین است با این فکر دلسوزانه و مهربانانه خواسته است تا کاری برای مردم انجام دهد . باید به داشتن روساي مرکزی عزیزی مانند او افتخار کرد و قدرشان را دانست !


دو شنبه 29 مرداد 1397برچسب:, |
 

ورزش جمعی _ جماعت ورزشی ( 1 )

 

 در آخرین خبرها آمده بود که تجمع ورزش دوستان و تماشاچیان فوتبال در ورزشگاه ها بیش از گذشته با خشونت ، درگیری های فیزیکی و اعتراض همراه شده است .

تماشاچیان فقط به خاطر ورزش نیست که به ورزشگاه ها می آیند بلکه در جست و جوی منفذی برای تخلیه فشارهای فروخورده یا فراموش کردن مشکلات فردی ، خانوادگی و حرفه ای یا اجتماعی شان نیز هستند . در رفتارهای این تماشاچیان یا علاقمندان ورزش رگه هایی از خشونت و پرده دری های اجتماعی به چشم می خورد که جنس آن با گذشته بسیار متفاوت شده است .

نه فقط توسل به شعارهای سیاسی به گونه های قبلی اعتراض ها افزوده شده بلکه انواع جدیدی از رفتارهای خشونت آميز را شاهدیم که به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران و مردم ناشی از فشارهای اقتصادی هم می باشد . از این رو اگر در گذشته تلاش می شد فرهنگ نا کارآمد و آموزش نا کافی را منشأ چنین مشکلاتی دانسته و " مثلا " از طریق مقابله با این نقطه ضعف ها مشکلات بر طرف شوند اما امروز حکایت چیز دیگری است : 

اقتصاد نابسامان تاثیرهای مستقیم خود را بر رفتارهای عمومی مردم نشان می دهد از این روست که شعارهای سیاسی و رفتارهای خاص سرشار از برون ریزی خشونت هیچ مرزی را نمی شناسد . بلاتکلیفی های اقتصادی و عدم امیدواری نسبت به آينده ای نامعلوم بر روابط اجتماعی و فرهنگی و حتی واکنش های سیاسی عموم مردم ، تاثيرهای بزرگی دارد که شاهد آن ها هستیم . 

هرگونه واکنشی از نطفه های بسیار کوچک و در پی گردهم آیی چند جوان یا مردانی میانسال و حتی خانواده ها در زمان اوقات فراغت شان در فضاهای عمومی آغاز می شود . چون هیچ گونه امکان درک و مفاهمه ای با فضاي پیرامون یا محیط اجتماعی آن ها وجود ندارد به سرعت جای خود را به گونه ای اعتراض لجام گسیخته و هدایت نشده و بی هدف نسبت به همه چیز ( به عنوان مثال از صندلی ورزشگاه گرفته تا هواداران تیم مقابل ، کادرهای ورزشی ، گاردهای حفاظتي و امنیتی و حتی سیاست های نظام حاکم ) خود را نشان می دهد . 

از سوی مسوولان حکومت جمهوری اسلامی ایران ، از رییس جمهور گرفته تا فرماندهان محلی پلیس و امنیت ، نیروهای نظامي و انتظامي کشور ، گروه های معترض برانداز یا هنجار شکن معرفی می شوند چرا که با دیدگاه ایشان ، هيچ نام دیگری بر روی آن ها و رفتار هایشان نمی توان گذاشت . 

حال پرسش این جاست که این وضع تا کجا و چگونه ادامه خواهد یافت ? ما ورزش را برای سلامت جمعی و به عنوان یک رفتار جمعی مثبت مفید می شناسیم و یا جماعت ورزشی مان را طبقه جدید اجتماعی که پای آن ها در روابط اجتماعی باز شده است و باید نامی جدید هم برایشان یافت ?

   در انتظار دریافت نقطه نظرها و ایده های راهگشای شما هستم . 


یک شنبه 28 مرداد 1397برچسب:, |
 

فردا همین امروز است .

 

 مطب نوشته شده قبلی من از جهات مختلفی مورد توجه مخاطبان عزیزم قرار گرفت هر چند بسیاری از این نظرها زمین تا آسمان با هم متفاوت بودند و صد البته این امر باعث افتخار نویسنده است چرا که موفق شده دیدگاه های مختلفی را با هم و یا دور از هم با خود همراه سازد . برخی برایم نوشته اند که چرا در پرداختن به مواردی بسیار بدیهی از ایجاز و استعاره و کنایه استفاده می کنم ? حتی برایم نوشته اند که ترس و وحشت باعث می شود تا گفته هایم و نوشته هایم صریح و بی پرده نباشند . و اما نکته بسیار جالب این جاست که گروهی از خوانندگان مطالب و نوشته هایم این شیوه نگارش را تحسین کرده اند.  

این گروه نوشته اند که شیوه نگارش این مطالب سبب می شود تا بیشتر فکر کنند و از ابعاد مختلف این نوشته ها ، جنبه ها و ابعاد دیگری به دست می آيد که انگیزه پی گیری و استمرار را در آن ها زنده می کند . حتی دوستانی لطف داشته اند و نوشته اند که مطالب سایر نويسندگان درباره چنین موضوع هایی نمی توانند تا این حد موثر باشند . 

اجازه بفرماييد ، مروري بر نوشته های قبلی ام داشته باشم و این بار قضاوت را به شما واگذار کنم . و صد البته تاکید می کنم از تمام نظرهاي کسانی که پی گیر این اندیشه ها هستند و همراه آن ها بوده و هستند ، استقبال می کنم . 

صحبت از گذشت زمان بود و از دست رفتن فرصت هایی که در طول دهه های گذشته به تکرارهایی منجر شده اند که عدم توسعه یافتگی را برای کشورمان به دنبال داشته است . کمترین فراز و نوآوری در مسایل اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی این سال ها دیده نمی شود . مساله طرح شده توسط من ایجاد زمینه های لازم برای درس گرفتن و عبرت آموزی از این تجربیات تاریخی بوده که یکی از ويژگي های تاریخ معاصر ایران به شمار می آيد . با کمال تاسف ما مردم از چنین تجربیاتی درس نمی گیریم و نگرفته ایم اما واقعیت این است که هیچ گاه اتکای به خشونت نتوانسته مشکلی را از هیچ ملتی حل کند . خشونت و جنگ پیروزی ندارند و همه در آن بازنده هستند . تفاوتی هم ندارد که وابسته به نظام حاکم باشند یا مخالف آن . اما در عین حال وقتی شرایط موجود پس رفت و انحطاط را به دنبال داشته باشد چه باید کرد ? پرسش من این بود که اگر چه نمی توان اجازه داد زمان و فرصت ها از دست بروند اما برای امروز چه باید کرد ?      " صد البته بدون خشونت و در کمال آگاهی " ... 

امیدوارم پاسخ های داده شده به این پرسش گروهی از کار عزیزان و هم میهنانم بگشاید و مرا نیز از لطف و محبت های مخاطبان گرامی ام محروم نسازد . 


یک شنبه 21 مرداد 1397برچسب:, |
 

امروز و فردا تا ( آبان )

 

 واژه " آبان " پیش از هر چیز و بی آن که در جست و جوی معنایش باشیم مرا به یاد آباد و آبادانی می اندازد !!

چند روز پیش شروع تحریم های جدید علیه ایران بود و دور دوم این تحریم ها از آبان ماه آغاز می شود . تلاش کردم تا در چهره های مردم و در گفت و گو هایشان چه در کوچه و یا خیابان و چه آن وقت که به نزدم می آمدند تاثیر روانی این تحریم ها را بیابیم و جست و جو کنم . نتایج این تلاش هم دردناک و هم تاسف آور بود . مانند همه رخدادهای تاثیر گذار بر زیر ساخت های کلان یک کشور که پس از مدت زمانی نه چندان دراز به واکنش های عمومی مردم منجر می شود این رخداد هم ابتدا با انتظار و توهم همراه بود و سپس انفعال و بلاتکلیفی را از پی داشت و حال به سر گیجه ای از سر ناچاری منجر شده است . کمتر کسی قوای تحلیل این رویداد را دارد و آن ها هم که جرأت تحلیل کردن و نتیجه ای درست گرفتن از تحلیل هایشان دارند از انگشتان دست و پا کمتر هستند . دلیل این امر هم آن است که اگر تحلیل های درستی از وقایع کلان پیرامون مان داشتیم کارمان به این جا نمی کشید . 

پیش از هر چیز تاثیر دور اول تحریم ها در عموم مردم و واکنش هایشان به فردای اقتصادی سیاسی و اجتماعی کشورمان تشویش و اضطراب بود . حتی برای آن ها که نه از سیاست چیزی می دانند و نه از دانش اقتصاد و نه علوم اجتماعی ، فضاي این روزها در جزیی ترین رفتارها و واکنش هایشان چنان تاثير گذار بود که بی ربط ترین و نادرست ترین تحلیل ها را ارایه می دادند . وقتی این برداشت ها به رفتارهای عملی منجر می شد ( درست مثل رفتارهایشان هنگام خرید اجناس به خوبی می شد بلاتکلیفی ، هراس از آينده و سردرگمی دید . 

اما من دغدغه دیگری دارم . بیش از هر چیز نگران ارزش های اخلاقی هستم که در این بازی های پلید و سیاه سیاسی از دست می روند یا کمرنگ تر از پیش می شوند . دغدغه من زوال و یا نابودی این ارزش هاست . مصاحبه ها و گفته های مسوولین و روساي کشور مانند رییس جمهور نشان دهنده همان دودلی ها و هراسی است که از فردا دارند ، دلیل آن هم معلوم است : هیچ پشتوانه ای از گذشته برای خود و کشور ایجاد نکرده اند . ما تجربه های این روزها را در سال های گذشته مانند روزهاي پایانی جنگ با عراق در پذیرش کنوانسیون های سازمان ملل متحد و عهدنامه های حقوق بشر و همین چند سال قبل در پذیرش توافق هسته ای ( برجام ) داشته ایم و این بار از همان راه های خطای گذشته می رویم و به همان جایی می رسیم که امروز هستیم . جایی که تجربه نشان داده نا کجا آباد است و فردایی ندارد . 


شنبه 20 مرداد 1397برچسب:, |
 

" تا فردا "

 

 میان امروز تا فردا فاصله زیادی نیست ، زمان با چنان سرعت زیادی می گذرد که فرصتی باقی نمی گذارد تا حتی افسوس روزها و ساعت های از دست رفته را بخوریم تا چه رسد به ماه ها و سال هایی که به یک چشم بر هم زدن گذشته اند و جز حسرت و دریغ چیزی بر جا نگذاشته اند . انگار همین دیروز بود که یک انقلاب فراگیر نظام پادشاهی را در کشورمان فرو ریخت ، سرعت این رخداد باور پذیر نبود اما چهل سال از آن زمان می گذرد و ما آن قدر مشغول مشکلاتمان بوده ایم که از زمان جا ماندیم .

چهل سال برای عبرت آموزي و درس گرفتن هم زمان زیادی نیست و هم کافیست تا ما اشتباهات و خطاهای گذشته را تکرار نکنیم . نباید فراموش کنیم گذرهای تاریخی که تغییرات بنیادی را به وجود آورده اند درس های تاریخی را هم برای ملت ها به همراه دارند . کافیست مردمان هوشمند و ملت هوشیاری باشیم تا از گذرهای تاریخی کشورمان درس بگیریم . با کمال تاسف نه فقط برای کشورمان بلکه برای خیلی از انسان ها ، درس های تکرار شونده تاریخی عبرت آموز نیستند . مثلا از این تجربه ها نمی آموزیم که خشونت قدرت نمی آورد یا فراموش می کنیم که با به کار بردن زور و خشونت نمی توان به دوام و بقا دست یافت . یا این که :

از خاطر می بریم با به کارگیری یک روش ثابت هرگز نمی توان در برابر تغییرهای اساسی دوام آورد . درست مانند این است که وقتی بر یک صندلی نرم و راحت و بالاتر از دیگران نشسته ای نمی توانی حال و روز زمین نشستگان و به خاک افتادگان را دریابی و حتی بر خاستن از آن صندلی ( تا چه برسد به یک مبل راحت ) بسیار دشوار است . بدون شک زحمات روحی و جسمی زیادی هم به دنبال دارد . 

هیچ کس نمی خواهد مقام یا جایگاهی را که به حق یا نا حق به دست آورده مفت از دست بدهد و یا رتبه ای را که به هر ترتیب یا بهره گیری از روابط کسب کرده آسان به دیگری بسپارد .

اما این میان ارزش های زمان است که از دست می روند : با خودمان فکر کنیم اگر فقط من صبح ها یک ساعت دیر از خواب بیدار شوم ، یک ساعت از زندگیم از دست رفته اما اگر همه مردم یک جامعه یا یک کشور صبح ها یک ساعت دیر بیدار شوند میلیون ها ساعت زمان مفید را به فنا داده ایم . 

به این نکته ها بیندیشیم و بکوشیم تا با درس گرفتن از تجربه های دیروز فردا را از دست ندهیم .


دو شنبه 15 مرداد 1397برچسب:, |
 

دقیقه 90

 

 در نوشته قبلی ام پرسیده بودم چرا ما ایرانی ها دقیقه نودی هستیم ? و چرا همیشه و در تمام رفتارهایمان این ويژگي بارز بوده و هست ...

واقعیت این است که من این پرسش را فقط از خودم نداشتم بلکه می خواستم پاسخ آن را از شما هم بگیرم و مخاطبان خوب من لطف داشتند و پاسخ های زیادی برایم ارسال کردند ، هر کس از دیدگاه خودش به این موضوع نگاه کرده بود . به عنوان مثال برخی از عزیزانم نوشته بودند که ما آموزش ندیده ایم تا با برنامه ریزی و هدفگذاری دقیق به زندگی مان نظم دهیم و فقط وقتی به مشکل مواجه می شویم یادمان می آيد که چه باید می کردیم ? _ و حالا چه باید کرد ?

گروهی نیز این مشکل را به گردن حکومت های گذشته انداخته بودند که هرگز نمی خواستند ما با آگاهي و با داشتن نگاهی روشن زندگي منظمی داشته باشيم و اهداف مان را از همان ابتدا به درستی پی گیری کنيم .

هر دو این موارد و بسیاری دیگر از مواردی که برایم نوشته بودید صحيح است . این مشکل بدون تردید ریشه های تاریخی و سپس ریشه های اجتماعي و فرهنگي داشته است . اما حالا پرسش ديگري را طرح می کنم : حالا که می دانيم چه مشکلی داریم و یا بهتر بنويسم این مشکل برایمان ایجاد شده است چرا تلاش نمی کنیم با آن بجنگیم و تغییری در اوضاع و احوال مان به وجود بیاوریم ? تا کی می باید تسليم شرایط تحمیلی باشیم ? می باید تغییر را هر چه زودتر آغاز کرد تا دیر نشده و تا فرصت ها از دست مان نرفته است . 

به زندگي و شرایط امروزمان با دقت نگاه کنیم : آيا حق ما و سرنوشت ما این است که نه فقط در بازی هایی مثل فوتبال ( که واژه دقیقه 90 از آن جا آمده ) بلکه در تمام رویکردهای انسانی و فردی اخلاقی ، اجتماعی ، اقتصادی و حتی سیاسی ، هیچ تاخیری را جایز ندانیم . پس آن چه که شایسته ها نیست را نپذیریم ، به رانندگی کردن مان دقیق باشيم ما در خیابان های شهری رانندگی می کنیم : که از آن سهم کوچکی به اندازه خودمان و خودرویمان داریم حال اگر منظم و با هدف و با توجه به حقوق دیگران رانندگی کنیم همه ما زودتر و سریع تر به مقصد می رسیم و خوش به حال مان اگر مقصد را ببینیم و بشناسیم و برای رسیدن به آن برنامه ریزی داشته باشیم ، پس عزيزان من : 

با توجه به شرایط کنونی جامعه و کشورمان بیایید با عادت های نادرست گذشته مقابله کنیم و برای رسیدن به هدف مان با تمام توان بکوشیم .

بیایید با هم باشیم و تلاش کنیم .


یک شنبه 14 مرداد 1397برچسب:, |
 

دقیقه 90

 

 باز هم نوشتن برای شما عزیزان با تاخير مواجه شد . نوشتن وظيفه و مسوولیت من است و نیاز به انگیزه و دلیل ندارد اما گاهی نگاه کردن به رخدادها و وقایع اطرافم باعث می شود که توان نوشتن از دست برود ! چرا ?

در  آخرين روزهای مانده تا اولین دور تحریم های آمريكا علیه ایران رفتارها و گفته هایی را شاهد هستم که باعث شد خشکم بزند و نتوانم بنویسم _ نه فقط قلم در دستم خشک شد بلکه همه حواس من یا هر کس که دغدغه جامعه و فرهنگ را داشته باشد در جا خشک می شود . دلایل زیادی هم دارد ، مثلا ما ایرانی ها به مردم دقیقه 90 معروف هستیم . در آخرين لحظه ها و وقتی احساس می کنیم داریم می بازیم تلاش می کنیم نود دقیقه کاهلی و تنبلی و بی خیالی و بی مسوولیتی را در دقیقه آخر جبران کنیم . هفته هاست که شاهد افزایش قیمت ها در بازار و واکنش های متفاوت مردم به این روند افزایشی بودم . پی گیر نرخ واقعی تورم ، قدرت خرید مردم و تاخیر روانی افزایش قیمت ها بر شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه و شاهد وقایعی بودن که جای تاسف بسیار داشتند . 

در همین دقایق آخر آن ها که می توانستند با خرید کردن مواد غذایی مورد نیازشان مدت کوتاهی خیال شان را راحت کنند این کار را انجام می دهند تا چند هفته ای یا چند ماهی اوضاع و احوال را " عادی " بگذرانند . این کار یعنی بازی کردن در دقیقه 90 و نه فقط برای آن ها که در میدان توان بازی کردن و هنوز دویدن دنبال توپ را دارند بلکه برای حاشیه نشینان میدان و تماشاگران معنایی جز باخت ندارد .

اما با خودم فکر می کنم آن هایی که به دلیل عدم استطاعت مالی و فقر قادر به گذراندن همین دقایق آخر نیستند تکلیف شان چیست ?

چنان چه چشم های باز و گوش های شنوایی داشته باشی ، می بینی ولی می شنوی که چه وقایع دردناکی رخ می دهد . متاسفم که هیچ کس این رخدادهای دردناک را ریشه یابی نمی کند و هیچ کس هم مسوولیت خطاهایش را برعهده نمی گیرد . حالا چه باید کرد ? باید نشست و منتظر آينده ای نا مشخص و نا معلوم بود ? 

  دغدغه من در این روزها همین است که چه باید کرد ?


چهار شنبه 10 مرداد 1397برچسب:, |
 

ما کجا ایستاده ایم ?

 

 در نوشته قبلی ام از ظلمی گفتم که بر محیط زیست کشورمان تحمیل می شود ... این ظلم آشکار را نمی توان فقط به گردن نا آگاهی و عدم اطلاع مسوولان و دست اندرکاران این عرصه و تصمیم گیران مغرض گذاشت . 

خطاهای آگاهانه ای که سبب آسیب های جبران نا پذیری به محیط زیست و اقلیم های طبیعی ایران می شود ناشی از زد و بندها و تبانی هایی است که میان مسوولان بالا دستی این حوزه صورت می گیرد . 

دلیل این امر هم واضح است : ایجاد پروژه های برای بهره گیری از ظرفيت های ناپايدار بدون مطالعات کارشناسی و مشورت با کارشناسان و صاحب نظران فقط جیب گروهی معدود از پیمانکاران را پر می کند که از آشنایان و دوستان تصمیم گیران این حوزه هستند .

همین روابط غیر کارشناسی و غیر اخلاقی است که اقتصاد میانی کشورمان را شکل داده و زیان آن به صورت مستقیم گریبانگیر مردم ایران می شود .

موضوع ایجاد یک قطب گردشگری در استان ایلام با ایجاد پارک مصنوعی در جنگل های ارغوان است که به آن اشاره داشتم و مورد توجه مخاطبان قرار گرفت .

هدف از ایجاد این پارک مصنوعی در طبیعتی بکر و بسیار زیبا دست یافتن به درآمدهای توریستی اعلام شده اما کسی بررسی نکرده است که این خطای نا بخشودنی ضررها و زیان های جبران ناپذیری را متوجه پوشش گیاهی این منطقه می کند .

این منطقه محل رشد درختان بلوط و ارغوان و پوشیده از گیاهان معطر است . درخت هایی که گاه تا 12 متر رشد می کنند و بسیار زیبا هستند . حال تصور کنید تا کنون 500 درخت قطع شده در حالی که مسوولان متعهد ما اعلام می کنند این درخت ها جا به جا شده اند و در مکان دیگری کاشته شده اند !

من نمی دانم روش تکثیر درخت تغییر کرده و با کمک دانش جديد آيا می توان درخت بریده شده را جای دیگری کاشت?

این جنگل ها زیستگاه گونه های منحصر به فرد جانوری نیز هستند سنجاب ایرانی که شیوه زندگی آن با سایر سنجاب ها متفاوت است و تاکنون مطالعات کاملی در خصوص آن صورت نگرفته ، یکی از این گونه ها می باشد . 

شاید ما انسان ها قدرت تحمل زیادی زیادی نسبت به تغييرات صورت گرفته در محیط زیست مان داشته باشیم ولی از این موجودات که بقایشان در گرو حمایت ماست چه انتظارى می توان داشت ?

وقتی سخن از " ظلم " می شود رفتار ظالمانه ای که نه به قانون پایبند است و نه به اخلاق را چگونه می توان پذیرفت ?

این نوشته ها ادامه دارد .


پنج شنبه 4 مرداد 1397برچسب:, |
 

به وبلاگ من خوش آمدید

 

لینکها

حمل ارسال خرید ماینر از چین

حمل و نقل هوایی چین

قلاده اموزشی شوک دار

ارتباط تصویری و دوست یابی

سفارش آنلاین قلیون

 

مطالب قبلی

» سپید و سیاه
» آمبولانس ecnaludma
» گره هایی بر ریسمان شعور
» دلم نوشته که نوروز دلم می خواهد ‌‌"
» " برمیگردم "
» " مدیریت خشم "
» " اقتصاد بدون فرهنگ "
» " همیشه به یادت هستم "
» سفره فقرا و میز اغنیا
» " دخل و خرج بی سامان "
» " دخل و خرج بی سامان "
» فقر مکتوب _ فقر ملموس
» فقر مکتوب _ فقر ملموس
» " اقتصاد سنگ قبری "
» " انگیزه و برخورد "
» " اقتصاد و اعتراض " ( 3 )
» " اقتصاد و اعتراض " ( 2 )
» " اقتصاد و اعتراض "
» " جهش از دل خطر "
» " خوراک خوب "

 

ارشیو

شهريور 1401

مرداد 1401

اسفند 1399

تير 1398

خرداد 1398

بهمن 1397

دی 1397

آذر 1397

آبان 1397

مهر 1397

شهريور 1397

مرداد 1397

تير 1397

خرداد 1397

ارديبهشت 1397

فروردين 1397

اسفند 1396

دی 1396

مهر 1396

شهريور 1396

مرداد 1396

آبان 1395

مرداد 1395

تير 1395

آذر 1394

آبان 1394

مهر 1394

شهريور 1394

مرداد 1394

تير 1394

خرداد 1394

 

نویسندکان

پیمان

 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دیگر پیمان و آدرس digarpeyman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک ها

ردیاب ارزان ماشین

همسریابی دائم

جلو پنجره جک جی 5

همه چیز درباره درگاه پرداخت

 

امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگدهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: