" مدیریت خشم "
|
|
در درون همه ما بخشی از جنس مخالف وجود دارد . يعني اگر مرد باشیم ، بخشی زنانه در وجودمان و برعکس انکار ناپذیر است . نمی خواهم یک بحث علمی ژنتیکی داشته باشم . این توضيح کوتاه فقط برای این بود که بگویم : قصد دارم از بخش جنس مخالفم کمک بگیرم و برای چند دقیقه و نوشتن این متن خودم را جای زنان ، یا حداقل یکی از زنان سرزمینم بگذارم و دنیا را از چشمان او ببینم ...
تا امروز به دفعات شنیده ایم خبرهایی را که حاکی از کشته شدن ( به قتل رسیدن ) زنی به دست همسرش بوده ایم . خوشبختانه این رفتار ضد فرهنگی ، اجتماعی الگوی جامعه نشده ، حتی اگر آن مرد ! یکی از افراد سرشناس کشورمان باشد . پرسشی برایم پیش می آيد : آيا قانون این حق را به او می دهد که چنین عمس العملی در برابر تهدید و یا خشونت همسر خود داشته باشد ? خلقت مرد این اجازه را صادر می کند? جامعه ? مردسالاری ? چه اتفاقی می افتد که نمی توانیم مشکلاتمان را با مذاکره و گفت و گو حل کنیم ? اگر این نوع نزاع ها را یک دوئل زناشویی در نظر بگیریم ، مگر قانون بازی ! این نیست که هر دو طرف باید مسلح باشد و ...
کافی است فکر کنید چه دنیایی داشتیم اگر هر کسی ( مردی ) صرفأ برای ترساندن همسرش به روی او اسلحه می کشید ، بدون توجه به مسلح بودن آن ...
پاسخ پرسش مرا شما بگویید لطفا : استفاده از بالش هنگام تيراندازي به این دلیل است که صدمه کمتری برساند !?...
خشمگین شدن یکی از عکس العمل های طبیعی ، انسان هاست . اگر نتوانیم کنترل یا مدیریتش کنیم احتمال این که روزی با دست های خودمان ، کاری کنیم که نه قابل جبران است و نه پشیمانی سودی خواهد داشت بسیار زیاد است .
در پایان از خودم و شما می خواهم که به این جمله فکر کنیم ، خوشحال می شوم نظرتان را بدانم :
" کشته شدن زن ضرر اقتصادی کمتری دارد ! "
خداوندا لحظه ای ما را به خودمان وانگذار .
ارادتمندتان
|
پنج شنبه 16 خرداد 1398برچسب:,
|
|
|
|
|
" اقتصاد بدون فرهنگ "
|
|
مدتی از آخرين دست نوشته هایم گذشته ، در این مدت نه چندان کوتاه مانند همه هم میهنان عزیزم شاهد اتفاقات خوب و بد بسیاری بوده ام هنوز و هم چنان شاهد ابروهای گره خورده و عدم نشاط و شادابی در بین مردم شهر و روستای خودمان هستیم . از شادی های هر چند کوچک یکدیگر خشنود نمی شویم ، مگر برای چند لحظه کوتاه ، گله هايمان فراوان است و راه علاج بر نخیل !! با هر صنف و گروهی هم کلام می شویم ، مشکل خود را بزرگ تر و غیر قابل حل تر از دیگران می دانند به راستی که ما مردم عجیبی هستیم ! به این دلیل که خیلی زود با شرایط به وجود آمده خو گرفته و تنها به دنبال راهی برای نجات خود از دریای مواج گرانی ، تحريم های نفس گیر و فضاي غیر قابل تحمل اطراف مان هستیم .
بد نیست داستانی را برایتان تعریف کنم برای درک بهتر :
بیش از هزار سال پیش ، وقتی خداوند برای قومی خبر از عذاب در چهل روز آينده به واسطه پیامبرشان به گوش آن ها رساند ، تمام افراد قوم مورد نظر برای رهایی از عذاب ، تصمیم گرفتند همه خانه های خود را به وسیله یک دریچه کوچک به هم مربوط کنند تا در زمان وقوع عذاب هیچ کس بدون آذوقه نمانند ...
مدتی از موعد مقرر برای عذاب گذشت و هیج اتفاقی نیفتاد . پیامبر آن قوم علت را از خداوند جویا شد جبرییل از جانب خدای مهربان این پیغام را آورد : " من چگونه می توانم مردمی را عذاب کنم که به فکر یکدیگر هستند و به هم رحم می کنند ?!...
همه حرف من این است که فرهنگ را نمی توانیم خریداری کنیم ، فرهنگ ما دقیقا طرز فکر ما و رفتار و اعمال ما را شامل می شود . نیاز نیست کشور ، شهر ، محله و یا خانواده خود را تغییر دهیم . کافی است طرز فکر خودمان را عوض کنیم تا شاهد تغییر خانواده ، محله ، شهر و کشورمان باشیم .
از خودمان باید شروع کنیم
اقتصاد بدون فرهنگ
|
یک شنبه 12 خرداد 1398برچسب:,
|
|
|
|
|